*محل حادثه هواپیمای کاسپین در ماهشهر، در محدوده یک جاده ترانزیت و
شلوغه، مخصوصا اون ساعت روز که محل عزیمت کارکنان پتروشیمی و منطقه ویژه و
بندر امام و شرکت نفت و مسافرها و مردم عادی و اینکه در سه راهی فرودگاه
همیشه تعداد زیادی مسافر ایستادن و منتظر تاکسی هستن.*
*حالا
جالب اینجاست چطور با وجود این همه انسان کسی نتونست از لحظه سقوط یا فرود
اضطراری هواپیمای ماهشهر فیلم یا حتی عکس بگیره اونم توی اون وقت روز که
جاده شلوغه*
*ولی از هواپیمایی بوئینگ آمریکا متعلق به اکراین
اونم ساعت چهار صبح این همه چشم منتظر به آسمون دوخته و دوربینهای روشن و
آماده منتظر شکار لحظه ها بودن.*
در فیلم مستند، سردار حیدر تعریف مینمود :
ما در سوریه بودیم، حافظ اسد(پدر بشار اسد) احوالش بد شد و راهی بیمارستانش نمودند، اخبار بدی از احوالات ایشان دریافت مینمودیم.
من
و سردار همدانی و چند سردار دیگر با م به این نتیجه رسیدیم که به
حضرت آقا زنگی بزنیم و از ایشان التماس دعای مخصوصی برای حافظ اسد بنماییم،
زیرا
فکر میکردیم اگر حافظ اسد از بین برود، ما ایرانیها دیگر جایی در سوریه
که سپر دفاعی ایران در برابر اسرائیل بود نخواهیم داشت.
به حضرت آقا زنگ زدیم و آقا فرمودند : باشد حتماً دعا میکنیم.
چند روز بعد حال حافظ اسد بدتر شد،
ما نگرانتر شدیم و باز به حضرت آقا زنگ زدیم.
حضرت آقا فرمودند :
ایشان باید برود، ولی خداوند شخص دلسوزتر و بهتری را برای خدمت به دین، به جای ایشان میگذارد.
ما متحیر شدیم.
دو نفر جایگزین حافظ بودند، برادرش و نخست وزیرش.
خوب برادرش که اصلاً همیشه در حال گردش و عشق و تفریح بود و اهل این حرف ها نبود.
نخست وزیر هم که یک فرد تقریباً مخالف بود.
ما متحیر شدیم.
درباره این سایت